عصر طوفان شد. آسمون صراطش رو گم کرده بود، ابر و باران و افتاب رو درهم امیخته بود و بادِ بیتابی جولان میداد، گو که "باد دیو" بود. اگه گ اینحا بود حتما میگفت؛ ببین سیپریانو، هوا "بلاتار"ی شده. چه هوای مذخرفی. یحتمل وقتی داشت به سیگارش پک میزد این جملههارو بکار میبرد و احتمالا قبلش داشت از سینمای فونتریه میگفت یا من رو با خودش برده بود به دنیای اخرین کتابی که خونده بود. سالهاست كه مرده ام
در دریای آبی بیکران رویاها
خبری از بهاران نیست
رو ,جملههارو ,میزد ,بکار ,احتمالا ,میبرد ,و احتمالا ,میبرد و ,بکار میبرد ,جملههارو بکار ,احتمالا قبلش
درباره این سایت